ErrorException
ErrorException
Undefined array key "HTTP_USER_AGENT"
GET mafatih.erfan.ir
PHP 8.2.13 — Laravel 11.16.0
app/Helpers/Helper.php
:24
app/Http/Controllers/Frontend/MafatihController.php
:222
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Routing/ControllerDispatcher.php
:46
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Routing/Route.php
:260
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Routing/Route.php
:206
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Routing/Router.php
:808
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Pipeline/Pipeline.php
:144
app/Http/Middleware/ShareDataInFrontend.php
:20
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Pipeline/Pipeline.php
:183
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Routing/Middleware/SubstituteBindings.php
:50
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Pipeline/Pipeline.php
:183
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Foundation/Http/Middleware/VerifyCsrfToken.php
:88
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Pipeline/Pipeline.php
:183
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/View/Middleware/ShareErrorsFromSession.php
:49
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Pipeline/Pipeline.php
:183
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Session/Middleware/StartSession.php
:121
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Session/Middleware/StartSession.php
:64
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Pipeline/Pipeline.php
:183
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Cookie/Middleware/AddQueuedCookiesToResponse.php
:37
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Pipeline/Pipeline.php
:183
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Cookie/Middleware/EncryptCookies.php
:75
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Pipeline/Pipeline.php
:183
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Pipeline/Pipeline.php
:119
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Routing/Router.php
:807
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Routing/Router.php
:786
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Routing/Router.php
:750
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Routing/Router.php
:739
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Foundation/Http/Kernel.php
:200
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Pipeline/Pipeline.php
:144
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Foundation/Http/Middleware/TransformsRequest.php
:21
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Foundation/Http/Middleware/ConvertEmptyStringsToNull.php
:31
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Pipeline/Pipeline.php
:183
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Foundation/Http/Middleware/TransformsRequest.php
:21
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Foundation/Http/Middleware/TrimStrings.php
:51
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Pipeline/Pipeline.php
:183
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Http/Middleware/ValidatePostSize.php
:27
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Pipeline/Pipeline.php
:183
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Foundation/Http/Middleware/PreventRequestsDuringMaintenance.php
:110
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Pipeline/Pipeline.php
:183
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Http/Middleware/HandleCors.php
:49
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Pipeline/Pipeline.php
:183
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Http/Middleware/TrustProxies.php
:57
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Pipeline/Pipeline.php
:183
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Pipeline/Pipeline.php
:119
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Foundation/Http/Kernel.php
:175
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Foundation/Http/Kernel.php
:144
vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Foundation/Application.php
:1188
public/index.php
:17
Request
GET
/mafatih996
Headers
host
mafatih.erfan.ir
accept
*/*
x-forwarded-for
172.16.2.1
x-forwarded-host
mafatih.erfan.ir
x-forwarded-port
443
x-forwarded-proto
https
x-forwarded-server
2aa6fd09325b
x-real-ip
172.16.2.1
accept-encoding
gzip
Body
No body data
Application
Routing
controller
App\Http\Controllers\Frontend\MafatihController@show
route name
show
middleware
web, App\Http\Middleware\ShareDataInFrontend
Routing Parameters
{
"id": "996"
}
Database Queries
mysql
(353.23 ms)
SELECT * FROM `mafatih` , `visit` WHERE `type` = 'mafatih' and `item_id`=`mafatihId` and `createdate` = '2024-10-08' and visit_count>100 order by visit_count desc limit 0 , 12
mysql
(3.5 ms)
select * from `mafatih` where `mafatihId` = 3 limit 1
mysql
(24.02 ms)
select * from `mafatih` where `mafatihId` = '996' limit 1
mysql
(2.61 ms)
select * from `visit` where `createdate` = '2024-10-08' and `item_id` = 996 and `type` = 'mafatih' and `language` = 1
mysql
(2.17 ms)
update `visit` set `visit_count` = 2092, `visit`.`updated_at` = '2024-10-08 13:49:07' where `createdate` = '2024-10-08' and `item_id` = 996 and `type` = 'mafatih' and `language` = 1
mysql
(1.97 ms)
select * from `mafatih_sound` where `mafatihid` = 996 and `deleted` = 0 order by `ordr` asc
mysql
(123.67 ms)
select * from `google` where `confirm` = 1 and `lang` = 1 and `mod` = 'mafatih' and `view` = 'view' and `param1` = '996' order by `count` desc limit 25
mysql
(30.79 ms)
update `mafatih` set `mafatihVisit` = 647, `TextSearch` = 'بسند صحیح عن جابر بن عبدالله الانصاری عن فاطمه الزهرا علیها السلام بنت رسول الله صلی الله علیه وآله قال سمعت فاطمه انها قالت دخل علی ابی رسول الله فی بعض الایام فقال السلام علیک یا فاطمه فقلت علیک السلام قال انی اجد فی بدنی ضعفا فقلت له اعیذک بالله یا ابتاه من الضعف فقال یا فاطمه ایتینی بالکسآ الیمانی فغطینی به فاتیته بالکسآ الیمانی فغطیته به وصرت انظر الیه واذا وجهه یتلالؤ کانه البدر فی لیله تمامه وکماله به سندی صحیح از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده از فاطمه زهرا سلامالله علیها دختر رسول خدا صلیالله علیه وآله جابر گوید شنیدم از فاطمه زهرا که فرمود وارد شد بر من پدرم رسول خدا در بعضی از روزها و فرمود سلام بر تو ای فاطمه در پاسخش گفتم بر تو باد سلام فرمود من در بدنم سستی و ضعفی احساس میکنم گفتم پناه میدهم تو را به خدا ای پدرجان از سستی و ضعف فرمود ای فاطمه برایم کسا یمانی را بیاور و مرا بدان بپوشان من کسا یمانی را برایش آوردم و او را بدان پوشاندم و همچنان بدو مینگریستم و در آن حال چهرهاش همانند ماه شب چهارده میدرخشید. فما کانت الا ساعه واذا بولدی الحسن قد اقبل وقال السلام علیک یا اماه فقلت وعلیک السلام یا قره عینی وثمره فؤادی فقال یا اماه انی اشم عندک رآئحه طیبه کانها رآئحه جدی رسول الله فقلت نعم ان جدک تحت الکسآ فاقبل الحسن نحو الکسآ وقال السلام علیک یا جداه یا رسول الله اتاذن لی ان ادخل معک تحت الکسآ فقال وعلیک السلام یا ولدی ویا صاحب حوضی قد اذنت لک فدخل معه تحت الکسآ پس ساعتی نگذشت که دیدم فرزندم حسن وارد شد و گفت سلام بر تو ای مادر گفتم بر تو باد سلام ای نور دیدهام و میوه دلم گفت مادرجان من در نزد تو بوی خوشی استشمام می کنم گویا بوی جدم رسول خدا است گفتم آری همانا جد تو در زیر کسا است پس حسن بطرف کسا رفت و گفت سلام بر تو ای جد بزرگوار ای رسول خدا آیا به من اذن میدهی که وارد شوم با تو در زیر کسا؟ فرمود بر تو باد سلام ای فرزندم و ای صاحب حوض من اذنت دادم پس حسن با آن جناب بزیر کسا رفت. فما کانت الا ساعه واذا بولدی الحسین قد اقبل وقال السلام علیک یا اماه فقلت وعلیک السلام یا ولدی ویا قره عینی وثمره فؤادی فقال لی یا اماه انی اشم عندک رآئحه طیبه کانها رآئحه جدی رسول الله صلی الله علیه وآله فقلت نعم ان جدک واخاک تحت الکسآ فدنی الحسین نحو الکسآ وقال السلام علیک یا جداه السلام علیک یا من اختاره الله اتاذن لی ان اکون معکما تحت الکسآ فقال وعلیک السلام یا ولدی ویا شافع امتی قد اذنت لک فدخل معهما تحت الکسآ ساعتی نگذشت که فرزندم حسین وارد شد و گفت سلام بر تو ای مادر گفتم بر تو باد سلام ای فرزند من و ای نور دیدهام و میوه دلم فرمود مادرجان من در نزد تو بوی خوشی استشمام میکنم گویا بوی جدم رسول خدا ص است گفتم آری همانا جد تو و برادرت در زیر کسا هستند حسین نزدیک کسا رفته گفت سلام بر تو ای جد بزرگوار سلام بر تو ای کسی که خدا او را برگزید آیا به من اذن میدهی که داخل شوم با شما در زیر کسا فرمود و بر تو باد سلام ای فرزندم و ای شفاعتکننده امتم به تو اذن دادم پس او نیز با آن دو در زیر کسا وارد شد. فاقبل عند ذلک ابوالحسن علی بن ابی طالب وقال السلام علیک یا بنت رسول الله فقلت وعلیک السلام یا ابا الحسن و یا امیر المؤمنین فقال یا فاطمه انی اشم عندک رائحه طیبه کانها رآئحه اخی وابن عمی رسول الله فقلت نعم ها هو مع ولدیک تحت الکسآ فاقبل علی نحو الکسآ وقال السلام علیک یا رسول الله اتاذن لی ان اکون معکم تحت الکسآ قال له وعلیک السلام یا اخی یا وصیی وخلیفتی وصاحب لوآئی قد اذنت لک فدخل علی تحت الکسآ در این هنگام ابوالحسن علی بن ابیطالب وارد شد و فرمود سلام بر تو ای دختر رسول خدا گفتم و بر تو باد سلام ای اباالحسن و ای امیرمؤمنان فرمود ای فاطمه من بوی خوشی نزد تو استشمام میکنم گویا بوی برادرم و پسرعمویم رسول خدا است ؟ گفتم آری این او است که با دو فرزندت در زیر کسا هستند پس علی نیز به طرف کسا رفت و گفت سلام بر تو ای رسول خدا آیا اذن میدهی که من نیز با شما در زیر کسا باشم رسول خدا به او فرمود و بر تو باد سلام ای برادر من و ای وصی و خلیفه و پرچمدار من به تو اذن دادم پس علی نیز وارد در زیر کسا شد. ثم اتیت نحو الکسآ وقلت السلام علیک یا ابتاه یا رسول الله اتاذن لی ان اکون معکم تحت الکسآ قال وعلیک السلام یا بنتی ویا بضعتی قد اذنت لک فدخلت تحت الکسآ در این هنگام من نیز به طرف کسا رفتم و عرض کردم سلام بر تو ای پدرجان ای رسول خدا آیا به من هم اذن میدهی که با شما در زیر کسا باشم؟ فرمود و بر تو باد سلام ای دخترم و ای پاره تنم به تو هم اذن دادم پس من نیز به زیر کسا رفتم فلما اکتملنا جمیعا تحت الکسآ اخذ ابی رسول الله بطرفی الکسآ واومئ بیده الیمنی الی السمآ وقال اللهم ان هؤلا اهل بیتی وخآصتی وحآمتی لحمهم لحمی ودمهم دمی یؤلمنی ما یؤلمهم ویحزننی ما یحزنهم انا حرب لمن حاربهم وسلم لمن سالمهم وعدو لمن عاداهم ومحب لمن احبهم انهم منی وا نا منهم فاجعل صلواتک وبرکاتک ورحمتک وغفرانک ورضوانک علی وعلیهم واذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا و چون همگی در زیر کسا جمع شدیم پدرم رسول خدا دو طرف کسا را گرفت و با دست راست به سوی آسمان اشاره کرد و فرمود خدایا اینانند خاندان من و خواص و نزدیکانم گوشتشان گوشت من و خونشان خون من است میآزارد مرا هرچه ایشان را بیازارد و به اندوه میاندازد مرا هرچه ایشان را به اندوه در آورد من در جنگم با هر که با ایشان بجنگد و در صلحم با هر که با ایشان در صلح است و دشمنم با هر کس که با ایشان دشمنی کند و دوستم با هر کس که ایشان را دوست دارد اینان از منند و من از ایشانم پس بفرست درودهای خود و برکتهایت و مهرت و آمرزشت و خوشنودیت را بر من و بر ایشان و دور کن از ایشان پلیدی را و پاکیزه شان کن به خوبی. فقال الله عزوجل یا ملائکتی ویا سکان سمواتی انی ما خلقت سمآ مبنیه ولا ارضا مدحیه ولا قمرا منیرا ولا شمسا مضیئه ولا فلکا یدور ولا بحرا یجری ولا فلکا یسری الا فی محبه هؤلا الخمسه الذین هم تحت الکسآ فقال الامین جبرآئیل یا رب ومن تحت الکسآ فقال عزوجل هم اهل بیت النبوه ومعدن الرساله هم فاطمه وابوها وبعلها وبنوها پس خدای عزوجل فرمود ای فرشتگان من و ای ساکنان آسمانهایم براستی که من نیافریدم آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان و نه فلک چرخان و نه دریای روان و نه کشتی در جریان را مگر به خاطر دوستی این پنج تن اینان که در زیر کسایند پس جبرئیل امین عرض کرد پروردگارا کیانند در زیر کسا؟ خدای عزوجل فرمود آنان خاندان نبوت و رسالتند آنان فاطمه است و پدرش و شوهر و دو فرزندش. فقال جبرآئیل یا رب اتاذن لی ان اهبط الی الارض لاکون معهم سادسا فقال الله نعم قد اذنت لک فهبط الامین جبرآئیل وقال السلام علیک یا رسول الله العلی الاعلی یقرئک السلام ویخصک بالتحیه والاکرام ویقول لک وعزتی وجلالی انی ما خلقت سمآ مبنیه ولا ارضا مدحیه ولا قمرا منیرا ولا شمسا مضیئه ولا فلکا یدور ولا بحرا یجری ولا فلکا یسری الا لاجلکم ومحبتکم وقد اذن لی ان ادخل معکم فهل تاذن لی یا رسول الله فقال رسول الله وعلیک السلام یا امین وحی الله انه نعم قد اذنت لک فدخل جبرآئیل معنا تحت الکسآ فقال لابی ان الله قد اوحی الیکم یقول انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا جبرئیل عرض کرد پروردگارا آیا به من هم اذن میدهی که به زمین فرود آیم تا ششمین آنها باشم خدا فرمود آری به تو اذن دادم پس جبرئیل امین به زمین آمد و گفت سلام بر تو ای رسول خدا پروردگار علی اعلی سلامت میرساند و تو را به تحیت و اکرام مخصوص داشته و میفرماید به عزت و جلالم سوگند که من نیافریدم آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان و نه فلک چرخان و نه دریای روان و نه کشتی در جریان را مگر برای خاطر شما و محبت و دوستی شما و به من نیز اذن داده است که با شما در زیر کسا باشم پس آیا تو هم ای رسول خدا اذنم میدهی؟ رسول خدا ص فرمود و بر تو باد سلام ای امین وحی خدا آری به تو هم اذن دادم پس جبرئیل با ما وارد در زیر کسا شد و به پدرم گفت همانا خداوند بسوی شما وحی کرده و میفرماید حقیقت این است که خدا میخواهد پلیدی و ناپاکی را از شما خاندان ببرد و پاکیزه کند شما را پاکیزگی کامل فقال علی لابی یا رسول الله اخبرنی ما لجلوسنا هذا تحت الکسآ من الفضل عند الله؟ فقال النبی والذی بعثنی بالحق نبیا واصطفانی بالرساله نجیا ما ذکر خبرنا هذا فی محفل من محافل اهل الارض وفیه جمع من شیعتنا ومحبینا الا ونزلت علیهم الرحمه وحفت بهم الملائکه واستغفرت لهم الی ان یتفرقوا فقال علی اذا والله فزنا وفاز شیعتنا ورب الکعبه علی علیهالسلام به پدرم گفت ای رسول خدا به من بگو این جلوس و نشستن ما در زیر کسا چه فضیلتی و چه شرافتی نزد خدا دارد؟ پیغمبر ص فرمود سوگند بدان خدائی که مرا به حق به پیامبری برانگیخت و به رسالت و نجات دادن خلق برگزید که ذکر نشود این خبر و سرگذشت ما در محفلی از محافل مردم زمین که در آن گروهی از شیعیان و دوستان ما باشند جز آنکه نازل شود بر ایشان رحمت حق و فرا گیرند ایشان را فرشتگان و برای آنها آمرزش خواهند تا آنگاه که از دور هم پراکنده شوند علی که این فضیلت را شنید فرمود با این ترتیب به خدا سوگند ما رستگار شدیم و سوگند به پروردگار کعبه که شیعیان ما نیز رستگار شدند. فقال النبی ثانیا یا علی والذی بعثنی بالحق نبیا واصطفانی بالرساله نجیا ما ذکر خبرنا هذا فی محفل من محافل اهل الارض وفیه جمع من شیعتنا ومحبینا وفیهم مهموم الا وفرج الله همه ولا مغموم الا وکشف الله غمه ولا طالب حاجه الا وقضی الله حاجته فقال علی اذا والله فزنا وسعدنا وکذلک شیعتنا فازوا وسعدوا فی الدنیا والاخره ورب الکعبه. دوباره پیغمبر فرمود ای علی سوگند بدانکه مرا بحق به نبوت برانگیخت و به رسالت و نجات دادن خلق برگزید ذکر نشود این خبر و سرگذشت ما در محفلی از محافل مردم زمین که در آن گروهی از شیعیان و دوستان ما باشند و در میان آنها اندوهناکی باشد جز آنکه خدا اندوهش را برطرف کند و نه غمناکی جز آنکه خدا غمش را بگشاید و نه حاجتخواهی باشد جز آنکه خدا حاجتش را برآورد علی گفت بدین ترتیب به خدا سوگند ما کامیاب و سعادتمند شدیم و همچنین سوگند به پروردگار کعبه که شیعیان ما نیز رستگار شدند. ', `TextView` = '<section class="js_MafatidText MafatidText m0a table">بِسَنَدٍ صَحيحٍ عَنْ جابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ الاَنْصاري عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ عَلَيهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيهِ وَآلِهِ قالَ سَمِعْتُ فاطِمَةَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَيَّ اَبي رَسُولُ اللَّهِ في بَعْضِ الْأَيَّامِ، فَقالَ السَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَةُ، فَقُلْتُ عَلَيْكَ السَّلامُ قالَ اِنّي اَجِدُ في بَدَني ضُعْفاً، فَقُلْتُ لَهُ اُعيذُكَ بِاللَّهِ يا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ، فَقَالَ يا فاطِمَةُ ايتيني بِالْكِسآءِ الْيَماني فَغَطّيني بِهِ، فَاَتَيْتُهُ بِالْكِسآءِ الْيَماني فَغَطَّيْتُهُ بِهِ، وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَيْهِ، وَاِذا وَجْهُهُ يَتَلَأْلَؤُ كَاَنَّهُ الْبَدْرُ في لَيْلَةِ تَمامِهِ وَكَمالِهِ
<article class="js_TranslateText TranslateText Translate" >به سندی صحیح از جابر بن عبداللّه انصاری روایت شده از فاطمه زهرا سلاماللّه علیها دختر رسول خدا صلیاللّه علیه وآله، جابر گوید شنیدم از فاطمه زهرا که فرمود: وارد شد بر من پدرم رسول خدا در بعضی از روزها و فرمود: سلام بر تو ای فاطمه در پاسخش گفتم: بر تو باد سلام فرمود: من در بدنم سستی و ضعفی احساس میکنم، گفتم: پناه میدهم تو را به خدا ای پدرجان از سستی و ضعف فرمود: ای فاطمه برایم کساء یمانی را بیاور و مرا بدان بپوشان من کساء یمانی را برایش آوردم و او را بدان پوشاندم و همچنان بدو مینگریستم و در آن حال چهرهاش همانند ماه شب چهارده میدرخشید.</article>
فَما كانَتْ اِلاَّ ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِيَ الْحَسَنِ قَدْ اَقْبَلَ، وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّاهُ، فَقُلْتُ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا قُرَّةَ عَيْني وَثَمَرَةَ فُؤادي، فَقالَ يا اُمَّاهُ اِنّي اَشَمُّ عِنْدَكِ رآئِحَةً طَيِّبَةً، كَاَنَّها رآئِحَةُ جَدّي رَسُولِ اللَّهِ، فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّكَ تَحْتَ الْكِسآءِ، فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ نَحْوَ الْكِسآءِ، وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكَ يا جَدَّاهُ يا رَسُولَ اللَّهِ، اَتَاْذَنُ لي اَنْ اَدْخُلَ مَعَكَ تَحْتَ الْكِسآءِ، فَقالَ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا وَلَدي وَيا صاحِبَ حَوْضي، قَدْ اَذِنْتُ لَكَ، فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْكِسآءِ،
<article class="js_TranslateText TranslateText Translate" >پس ساعتی نگذشت که دیدم فرزندم حسن وارد شد و گفت سلام بر تو ای مادر گفتم: بر تو باد سلام ای نور دیدهام و میوه دلم گفت: مادرجان من در نزد تو بوی خوشی استشمام می کنم گویا بوی جدم رسول خدا است گفتم: آری همانا جد تو در زیر کساء است پس حسن بطرف کساء رفت و گفت: سلام بر تو ای جد بزرگوار ای رسول خدا آیا به من اذن میدهی که وارد شوم با تو در زیر کساء؟ فرمود: بر تو باد سلام ای فرزندم و ای صاحب حوض من اذنت دادم پس حسن با آن جناب بزیر کساء رفت.</article>
فَما كانَتْ اِلاَّ ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِيَ الْحُسَيْنِ قَدْ اَقْبَلَ، وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّاهُ، فَقُلْتُ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا وَلَدي وَيا قُرَّةَ عَيْني وَثَمَرَةَ فُؤادي، فَقالَ لي يا اُمَّاهُ اِنّي اَشَمُّ عِنْدَكِ رآئِحَةً طَيِّبَةً، كَاَنَّها رآئِحَةُ جَدّي رَسُولِ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّكَ وَاَخاكَ تَحْتَ الْكِسآءِ، فَدَنَي الْحُسَيْنُ نَحْوَ الْكِسآءِ، وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكَ يا جَدَّاهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ، اَتَاْذَنُ لي اَنْ اَكُونَ مَعَكُما تَحْتَ الْكِسآءِ، فَقالَ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا وَلَدي وَيا شافِعَ اُمَّتي، قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ مَعَهُما تَحْتَ الْكِسآءِ
<article class="js_TranslateText TranslateText Translate" >ساعتی نگذشت که فرزندم حسین وارد شد و گفت: سلام بر تو ای مادر گفتم: بر تو باد سلام ای فرزند من و ای نور دیدهام و میوه دلم فرمود: مادرجان من در نزد تو بوی خوشی استشمام میکنم گویا بوی جدم رسول خدا(ص) است گفتم آری همانا جد تو و برادرت در زیر کساء هستند حسین نزدیک کساء رفته گفت: سلام بر تو ای جد بزرگوار، سلام بر تو ای کسی که خدا او را برگزید آیا به من اذن میدهی که داخل شوم با شما در زیر کساء فرمود: و بر تو باد سلام ای فرزندم و ای شفاعتکننده امتم به تو اذن دادم پس او نیز با آن دو در زیر کساء وارد شد.</article>
فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذلِكَ اَبُوالْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ اَبي طالِبٍ، وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ، فَقُلْتُ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا اَبَا الْحَسَنِ وَ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ فَقالَ يا فاطِمَةُ اِنّي اَشَمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً طَيِّبَةً كَاَنَّها رآئِحَةُ اَخي وَابْنِ عَمّي رَسُولِ اللَّهِ، فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ وَلَدَيْكَ تَحْتَ الْكِسآءِ، فَاَقْبَلَ عَلِيٌّ نَحْوَ الْكِسآءِ، وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللَّهِ، اَتَاْذَنُ لي اَنْ اَكُونَ مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِسآءِ، قالَ لَهُ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا اَخي يا وَصِيّي وَخَليفَتي وَصاحِبَ لِوآئي، قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ عَلِيٌّ تَحْتَ الْكِسآءِ،
<article class="js_TranslateText TranslateText Translate" >در این هنگام ابوالحسن علی بن ابیطالب وارد شد و فرمود سلام بر تو ای دختر رسول خدا گفتم: و بر تو باد سلام ای اباالحسن و ای امیرمؤمنان فرمود: ای فاطمه من بوی خوشی نزد تو استشمام میکنم گویا بوی برادرم و پسرعمویم رسول خدا است ؟ گفتم: آری این او است که با دو فرزندت در زیر کساء هستند پس علی نیز به طرف کساء رفت و گفت سلام بر تو ای رسول خدا آیا اذن میدهی که من نیز با شما در زیر کساء باشم رسول خدا به او فرمود: و بر تو باد سلام ای برادر من و ای وصی و خلیفه و پرچمدار من به تو اذن دادم پس علی نیز وارد در زیر کساء شد.</article>
ثُمَّ اَتَيْتُ نَحْوَ الْكِسآءِ، وَقُلْتُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبَتاهُ يا رَسُولَ اللَّهِ، اَتَاْذَنُ لي اَن اَكُونَ مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِسآءِ، قالَ وَعَلَيْكِ السَّلامُ يا بِنْتي وَيا بَضْعَتي قَدْ اَذِنْتُ لَكِ، فَدَخَلْتُ تَحْتَ الْكِسآءِ،
<article class="js_TranslateText TranslateText Translate" >در این هنگام من نیز به طرف کساء رفتم و عرض کردم سلام بر تو ای پدرجان ای رسول خدا آیا به من هم اذن میدهی که با شما در زیر کساء باشم؟ فرمود: و بر تو باد سلام ای دخترم و ای پاره تنم به تو هم اذن دادم، پس من نیز به زیر کساء رفتم</article>
فَلَمَّا اكْتَمَلْنا جَميعاً تَحْتَ الْكِسآءِ، اَخَذَ اَبي رَسُولُ اللَّهِ بِطَرَفَيِ الْكِسآءِ، وَاَوْمَئَ بِيَدِهِ الْيُمْني اِلَي السَّمآءِ، وَقالَ اَللَّهُمَّ اِنَّ هؤُلاءِ اَهْلُ بَيْتي وَخآصَّتي وَحآمَّتي، لَحْمُهُمْ لَحْمي، وَدَمُهُمْ دَمي، يُؤْلِمُني ما يُؤْلِمُهُمْ، وَيَحْزُنُني ما يَحْزُنُهُمْ، اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَهُمْ، وَسِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُمْ، وَمُحِبٌّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ، اِنَّهُمْ مِنّي وَاَ نَا مِنْهُمْ، فَاجْعَلْ صَلَواتِكَ وَبَرَكاتِكَ وَرَحْمَتَكَ، وَغُفْرانَكَ وَرِضْوانَكَ عَلَيَّ وَعَلَيْهِمْ، وَاَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ، وَطَهِّرْهُمْ تَطْهيراً،
<article class="js_TranslateText TranslateText Translate" >و چون همگی در زیر کساء جمع شدیم پدرم رسول خدا دو طرف کساء را گرفت و با دست راست به سوی آسمان اشاره کرد و فرمود: خدایا اینانند خاندان من و خواص و نزدیکانم گوشتشان گوشت من و خونشان خون من است میآزارد مرا هرچه ایشان را بیازارد و به اندوه میاندازد مرا هرچه ایشان را به اندوه در آورد من در جنگم با هر که با ایشان بجنگد و در صلحم با هر که با ایشان در صلح است و دشمنم با هر کس که با ایشان دشمنی کند و دوستم با هر کس که ایشان را دوست دارد اینان از منند و من از ایشانم پس بفرست درودهای خود و برکتهایت و مهرت و آمرزشت و خوشنودیت را بر من و بر ایشان و دور کن از ایشان پلیدی را و پاکیزه شان کن به خوبی.</article>
فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ يا مَلائِكَتي وَيا سُكَّانَ سَمواتي، اِنّي ما خَلَقْتُ سَمآءً مَبْنِيَّةً، وَلا اَرْضاً مَدْحِيَّةً، وَلا قَمَراً مُنيراً، وَلا شَمْساً مُضِيئَةً، وَلا فَلَكاً يَدُورُ، وَلا بَحْراً يَجْري، وَلا فُلْكاً يَسْري، اِلاَّ في مَحَبَّةِ هؤُلاءِ الْخَمْسَةِ الَّذينَ هُمْ تَحْتَ الْكِسآءِ، فَقالَ الْأَمينُ جِبْرآئيلُ يا رَبِّ وَمَنْ تَحْتَ الْكِسآءِ، فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، وَمَعْدِنُ الرِّسالَةِ، هُمْ فاطِمَةُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها،
<article class="js_TranslateText TranslateText Translate" >پس خدای عزوجل فرمود: ای فرشتگان من و ای ساکنان آسمانهایم براستی که من نیافریدم آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان و نه فلک چرخان و نه دریای روان و نه کشتی در جریان را مگر به خاطر دوستی این پنج تن اینان که در زیر کسایند پس جبرئیل امین عرض کرد: پروردگارا کیانند در زیر کساء؟ خدای عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و رسالتند: آنان فاطمه است و پدرش و شوهر و دو فرزندش.</article>
فَقالَ جِبْرآئيلُ يا رَبِّ، اَتَاْذَنُ لي اَنْ اَهْبِطَ اِلَي الْأَرْضِ لِأَكُونَ مَعَهُمْ سادِساً، فَقالَ اللَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَكَ، فَهَبَطَ الْأَمينُ جِبْرآئيلُ، وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللَّهِ، الْعَلِيُ الْأَعْلي يُقْرِئُكَ السَّلامَ، وَيَخُصُّكَ بِالتَّحِيَّةِ وَالْإِكْرامِ، وَيَقُولُ لَكَ وَعِزَّتي وَجَلالي اِنّي ما خَلَقْتُ سَمآءً مَبْنِيَّةً، وَلا اَرْضاً مَدْحِيَّةً، وَلا قَمَراً مُنيراً، وَلا شَمْساً مُضيئَةً وَلا فَلَكاً يَدُورُ، وَلا بَحْراً يَجْري، وَلا فُلْكاً يَسْري، اِلاَّ لِأَجْلِكُمْ وَمَحَبَّتِكُمْ، وَقَدْ اَذِنَ لي اَنْ اَدْخُلَ مَعَكُمْ، فَهَلْ تَاْذَنُ لي يا رَسُولَ اللَّهِ، فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا اَمينَ وَحْيِ اللَّهِ، اِنَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَكَ، فَدَخَلَ جِبْرآئيلُ مَعَنا تَحْتَ الْكِسآءِ، فَقالَ لِأَبي اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَوْحى اِلَيْكُمْ يَقُولُ: اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ، وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً،
<article class="js_TranslateText TranslateText Translate" >جبرئیل عرض کرد: پروردگارا آیا به من هم اذن میدهی که به زمین فرود آیم تا ششمین آنها باشم خدا فرمود: آری به تو اذن دادم پس جبرئیل امین به زمین آمد و گفت: سلام بر تو ای رسول خدا، (پروردگار) علی اعلی سلامت میرساند و تو را به تحیت و اکرام مخصوص داشته و میفرماید: به عزت و جلالم سوگند که من نیافریدم آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان و نه فلک چرخان و نه دریای روان و نه کشتی در جریان را مگر برای خاطر شما و محبت و دوستی شما و به من نیز اذن داده است که با شما در زیر کساء باشم پس آیا تو هم ای رسول خدا اذنم میدهی؟ رسول خدا(ص ) فرمود و بر تو باد سلام ای امین وحی خدا آری به تو هم اذن دادم پس جبرئیل با ما وارد در زیر کساء شد و به پدرم گفت: همانا خداوند بسوی شما وحی کرده و میفرماید: (حقیقت این است که خدا میخواهد پلیدی (و ناپاکی) را از شما خاندان ببرد و پاکیزه کند شما را پاکیزگی کامل)</article>
فَقالَ عَلِيٌّ لِأَبي يا رَسُولَ اللَّهِ، اَخْبِرْني ما لِجُلُوسِنا هذا تَحْتَ الْكِسآءِ مِنَ الْفَضْلِ عِنْدَ اللَّهِ؟ فَقالَ النَّبِيُّ وَالَّذي بَعَثَني بِالْحَقِّ نَبِيّاً، وَاصْطَفاني بِالرِّسالَةِ نَجِيّاً، ما ذُكِرَ خَبَرُنا هذا في مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الْأَرْضِ، وَفيهِ جَمْعٌ مِنْ شَيعَتِنا وَمُحِبّينا، اِلاَّ وَنَزَلَتْ عَلَيْهِمُ الرَّحْمَةُ وَحَفَّتْ بِهِمُ الْمَلائِكَةُ، وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلي اَنْ يَتَفَرَّقُوا، فَقالَ عَلِيٌّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَفازَ شيعَتُنا وَرَبِّ الْكَعْبَةِ،
<article class="js_TranslateText TranslateText Translate" >علی علیهالسلام به پدرم گفت: ای رسول خدا به من بگو این جلوس (و نشستن) ما در زیر کساء چه فضیلتی (و چه شرافتی) نزد خدا دارد؟ پیغمبر(ص ) فرمود: سوگند بدان خدائی که مرا به حق به پیامبری برانگیخت و به رسالت و نجات دادن (خلق) برگزید که ذکر نشود این خبر (و سرگذشت) ما در محفلی از محافل مردم زمین که در آن گروهی از شیعیان و دوستان ما باشند جز آنکه نازل شود بر ایشان رحمت (حق) و فرا گیرند ایشان را فرشتگان و برای آنها آمرزش خواهند تا آنگاه که از دور هم پراکنده شوند، علی (که این فضیلت را شنید) فرمود: با این ترتیب به خدا سوگند ما رستگار شدیم و سوگند به پروردگار کعبه که شیعیان ما نیز رستگار شدند.</article>
فَقالَ النَّبِيُّ ثانِياً يا عَلِيُّ وَالَّذي بَعَثَني بِالْحَقِّ نَبِيّاً، وَاصْطَفاني بِالرِّسالَةِ نَجِيّاً، ما ذُكِرَ خَبَرُنا هذا في مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الْأَرْضِ، وَفيهِ جَمْعٌ مِنْ شيعَتِنا وَمُحِبّينا، وَفيهِمْ مَهْمُومٌ اِلاَّ وَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ، وَلا مَغْمُومٌ اِلاَّ وَكَشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ، وَلا طالِبُ حاجَةٍ اِلاَّ وَقَضَي اللّهُ حاجَتَهُ، فَقالَ عَلِيٌّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَسُعِدْنا، وَكَذلِكَ شيعَتُنا فازُوا وَسُعِدُوا فِي الدُّنْيا وَالْأخِرَةِ، وَرَبِّ الْكَعْبَةِ.
<article class="js_TranslateText TranslateText Translate" >دوباره پیغمبر فرمود: ای علی سوگند بدانکه مرا بحق به نبوت برانگیخت و به رسالت و نجات دادن (خلق) برگزید ذکر نشود این خبر (و سرگذشت) ما در محفلی از محافل مردم زمین که در آن گروهی از شیعیان و دوستان ما باشند و در میان آنها اندوهناکی باشد جز آنکه خدا اندوهش را برطرف کند و نه غمناکی جز آنکه خدا غمش را بگشاید و نه حاجتخواهی باشد جز آنکه خدا حاجتش را برآورد، علی گفت: بدین ترتیب به خدا سوگند ما کامیاب و سعادتمند شدیم و همچنین سوگند به پروردگار کعبه که شیعیان ما نیز رستگار شدند. </article></section>', `mafatih`.`updated_at` = '2024-10-08 13:49:08' where `mafatihId` = 996